روزنوشت های یک عدد جوجه رنگی:))

داستان آدماس....نشستیم دور هم...زندگیمونو میکنیم.

روزنوشت های یک عدد جوجه رنگی:))

داستان آدماس....نشستیم دور هم...زندگیمونو میکنیم.

..

بابا یبار با ناراحتی گفته بود برادر که نداشتم....خیال کردم بچه هام بزرگ میشن ،  برادرم میشن..

پ ن :برادر داشتا‌...برادری نکردن براش...

پ ن ۲: اونروز نمیدونم چرا انقد دلخور بود..

پ ن ۳: نمیدونم چرا الان یاد اون حرفش افتادم...فقط میدونم دلم یهو خیلی خواستش..

پ ن ۴: حالت خوب باشه و لحظه هات به عشق:)

پ ن۵:حواستم باشه بهم *_*

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام ،حالت جطوره توت فرنگی اوضاع و احوال خوبه

من خوبم.تو حالت خوبه؟؟؟ سفر خوش گذشت؟
اوضاع و احوال هم بد نیست...میگذره:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.