روزنوشت های یک عدد جوجه رنگی:))

داستان آدماس....نشستیم دور هم...زندگیمونو میکنیم.

روزنوشت های یک عدد جوجه رنگی:))

داستان آدماس....نشستیم دور هم...زندگیمونو میکنیم.

حرفای جامونده

خببببب...اینکههههه

بهت فکر نکردم اصلا‌...

یعنی کلی فکر کردما...تا همین الان ....ولی این خاصیت" رفتن"ت نیس‌...

دیگ منتظر نیستم فقط..همین...اجازه دادم ک بگذره فقط...

امروز بهم گفت می ارزید به خراب شدن دوستیمون؟؟؟ ارزش اینهمه اتفاقو داش؟؟...موندم ک چی بگم...‌بی اختیار گفتم اولین کسی بود تو کل عمرم، که دلم براش لرزید..((:

خلاصه که حالم خوبه...یعنی بد نیستم.‌‌

+بالاخره عینکمو گرفتممممممم....الان خوشحالم*_*

+اتفاق هیجان انگیز دیگ ای نیفتاد برام...یکم حرف زدن با یه دوست قدیمی... شام خوشمزه...سریالای مامان....و یه ساعت دیگ هم خواب...دو شبه ک نخوابیدم..‌عجیب خسته ام^_^

+هیچکدوم از سریالا و فیلمایی ک قرار بود ببینمو ندیدم هنوز:| تازه قصد کردم ده روز دیگ درس خوندنم شروع کنم...خدا بخیر کنه :||||||

+شبت توت فرنگی:))دلت آروم و لحظه هات به عشق‌..

+عادت نکردم ب جوجه رنگی بودن‌..هوم:)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.